قسمت یازدهم رمان رویالVsپاپ استار
قسمت یازدهم رمان رویالVsپاپ استار

-سلام ..شماها...چیزه..

سایو-چیزه؟

هما-بیا زود باش باید بریم سالن غذاخوری صبحونه بخوریم

رامونا-اره بریم که منم گشنمه 

نوریما-اوهوم بریم 

رویا-خب بریم دیه 

ترسا-ارهه بریم 

-بریم

تو سالن غذاخوری.اینهیه

-دستشو رو میکنم 

هما-هوووم 

نوریما-قانونو زیر پا گذاشته 

رامونا-عجب 

سایو-مرلی...میکشمت

رویا-ای دختره ..

ترسا-عفسی 

مرلیا-ای خدااا ایناا منو میخورن 

صدای بلندگو-همگی زودتربیایید به حیاط مرکزی ....

مرلیا

-ع یعنی چیشده ؟

اینهیه-بنظرت ما علم غیب داریم؟

هما-شاید

نوریما-شایدم نچ

رامونا-نچ و ..

رویا-عه عه رامی ..

ترسا-د چرا نشستید میلومبونید بلند شید بریم دیگه 

سایو-بریم 

تو حیاط مرکزی .رویا

-باز این چی میخواد بگه 

اقای پینگ-خب من از شماها یک سوال دارم 

سایو و نوریما-زپلشک 

رامونا-اب دهنمو قورت دادم 

هما-هیی مارو بخاطر این...

مرلیا-الاف کرده

اقای پینگ-کسی میدونه این انگشتر برای کیه 

مرلیا

-زدم رو پیشونیم 

رامونا-مرلی!؟!؟!؟!؟!

اینهیه-ای خاک هفت من خرابه تو سر من و تو 

-منو با خودت قاطی نکن 

حالا اونور .مریکا.تو کلاس موسیقی1#

-میگم اسونا بنظرت ما قشنگ تر از استاد نمیزنیم؟

اسونا-درسته 

که صدای پیانو بلند شد 

-را..رایا کوران!؟!؟!؟!

رایا-نمیخواید شروع کنید؟

اسونا-ا..البته رفت و ویالون رو برداشت 

-منم هستم رفت و فلوت رو برداشت 

اسونا-خب اهنگ  the heart wants what it wants از سلنا 

-عاالیه 

حالا طرف خودمون.رویا . کلاس موسیقی3#

استاد-خب نت هایی که تو این مدت یاد گرفتید رو بنویسید 

-چشم .وایی باز این مرلی نخوابیده باشه خوبه 

مرلیا-ZzZzZz

-یه فندقی زدم تو پیشونیش .مرلی بدو نت هایی که بلدی رو بنویس 

مرلیا-ها؟ اوکی اوکی تو دو دقیقه همه نت هارو نوشت 

استاد-خب از ته کلاس از سمت راست شروع میکنیم .مرلیا دفترتو بیار 

مرلیا-ب..بعله

مرلیا

-دفترمو بردم سمت میز استاد .ای لامصب یدونه رو ننوشتم بزار الان اوکیش میکنم خب اوکی شد

استاد-مرلیا؟!؟!؟!

-بعله؟!

استاد-اینارو خودت نوشتی ؟

-بله 

کینتارو-اجازه استاد ؟

یدفعه رویا پرید و اونو چسبوند سر جاش 

کامیو-اجازه استاد میشه ما جزوه مونو بخونیم؟

استاد-بیا بخون 

کامیو بلند شد بره که ..هنوز اون نقاشی من به پشتش چسبونده بود 

همه بچه ها از خنده ترکیدن 

سایو هم به من یه علامت داد 

-عه استاد ..اونجارو 

استاد پشت کامیو رو نگاه کرد 

استاد-کامیو..

کامیو-بله استاد؟

استاد-از کلاس امروز محرومی 

کامیو-اوا اخه چرا ؟

استاد اون برگهرو کند و نشون کامیو داد ...ر  برگه نوشته بود "استاد خر است"

من و سایو زیر لبی یه خنده کوچیکی کردیم

رویا روبه اینهی-پس تو راهرو داشتن اینکارو میکردن

هما و نوریما-ای خونه خراب کنا

رامونا -تری .. 

ترسا-خیت شد 

تو راهرو.سایو 

-میگم...

 


[ سه شنبه 13 بهمن 1394 ] [ 11:57 ] [ fàþèmèh ßhìŕàìßhì♤ ] [ بازدید : 426 ] [ نظرات () ]
مطالب مرتبط
آخرین مطالب
تو وب نیستم (1395/01/08 )
سلااام (1394/11/29 )
خبر دااااغ (1394/10/25 )
پاستا (1394/10/21 )