-سلام ..شماها...چیزه..
سایو-چیزه؟
هما-بیا زود باش باید بریم سالن غذاخوری صبحونه بخوریم
رامونا-اره بریم که منم گشنمه
نوریما-اوهوم بریم
رویا-خب بریم دیه
ترسا-ارهه بریم
-بریم
تو سالن غذاخوری.اینهیه
-دستشو رو میکنم
هما-هوووم
نوریما-قانونو زیر پا گذاشته
رامونا-عجب
سایو-مرلی...میکشمت
رویا-ای دختره ..
ترسا-عفسی
مرلیا-ای خدااا ایناا منو میخورن
صدای بلندگو-همگی زودتربیایید به حیاط مرکزی ....
مرلیا
-ع یعنی چیشده ؟
اینهیه-بنظرت ما علم غیب داریم؟
هما-شاید
نوریما-شایدم نچ
رامونا-نچ و ..
رویا-عه عه رامی ..
ترسا-د چرا نشستید میلومبونید بلند شید بریم دیگه
سایو-بریم
تو حیاط مرکزی .رویا
-باز این چی میخواد بگه
اقای پینگ-خب من از شماها یک سوال دارم
سایو و نوریما-زپلشک
رامونا-اب دهنمو قورت دادم
هما-هیی مارو بخاطر این...
مرلیا-الاف کرده
اقای پینگ-کسی میدونه این انگشتر برای کیه
مرلیا
-زدم رو پیشونیم
رامونا-مرلی!؟!؟!؟!؟!
اینهیه-ای خاک هفت من خرابه تو سر من و تو
-منو با خودت قاطی نکن
حالا اونور .مریکا.تو کلاس موسیقی1#
-میگم اسونا بنظرت ما قشنگ تر از استاد نمیزنیم؟
اسونا-درسته
که صدای پیانو بلند شد
-را..رایا کوران!؟!؟!؟!
رایا-نمیخواید شروع کنید؟
اسونا-ا..البته رفت و ویالون رو برداشت
-منم هستم رفت و فلوت رو برداشت
اسونا-خب اهنگ the heart wants what it wants از سلنا
-عاالیه
حالا طرف خودمون.رویا . کلاس موسیقی3#
استاد-خب نت هایی که تو این مدت یاد گرفتید رو بنویسید
-چشم .وایی باز این مرلی نخوابیده باشه خوبه
مرلیا-ZzZzZz
-یه فندقی زدم تو پیشونیش .مرلی بدو نت هایی که بلدی رو بنویس
مرلیا-ها؟ اوکی اوکی تو دو دقیقه همه نت هارو نوشت
استاد-خب از ته کلاس از سمت راست شروع میکنیم .مرلیا دفترتو بیار
مرلیا-ب..بعله
مرلیا
-دفترمو بردم سمت میز استاد .ای لامصب یدونه رو ننوشتم بزار الان اوکیش میکنم خب اوکی شد
استاد-مرلیا؟!؟!؟!
-بعله؟!
استاد-اینارو خودت نوشتی ؟
-بله
کینتارو-اجازه استاد ؟
یدفعه رویا پرید و اونو چسبوند سر جاش
کامیو-اجازه استاد میشه ما جزوه مونو بخونیم؟
استاد-بیا بخون
کامیو بلند شد بره که ..هنوز اون نقاشی من به پشتش چسبونده بود
همه بچه ها از خنده ترکیدن
سایو هم به من یه علامت داد
-عه استاد ..اونجارو
استاد پشت کامیو رو نگاه کرد
استاد-کامیو..
کامیو-بله استاد؟
استاد-از کلاس امروز محرومی
کامیو-اوا اخه چرا ؟
استاد اون برگهرو کند و نشون کامیو داد ...ر برگه نوشته بود "استاد خر است"
من و سایو زیر لبی یه خنده کوچیکی کردیم
رویا روبه اینهی-پس تو راهرو داشتن اینکارو میکردن
هما و نوریما-ای خونه خراب کنا
رامونا -تری ..
ترسا-خیت شد
تو راهرو.سایو
-میگم...